چشم به راه...

کوتاه ترین دعا برای بهترین آرزو...اللهم عجل لولیک الفرج

چشم به راه...

کوتاه ترین دعا برای بهترین آرزو...اللهم عجل لولیک الفرج

برای توصیف آدم ها باید کلمه بلد بود ...باید خیلی کلمه بلد بود..آن هم خیلی خیلی.
به نظرم آدم ها اصولا موجودات پیچیده ای هستند و تو موظفی برای توصیف این موجود پیچیده،پیچیده بنویسی...
حتی اگر آن موجود پیچیده خودت باشی!!
17 سال هم که با خودت زندگی کرده باشی انتظار زیادی است که بخواهی در یک پاراگراف توصیف کنی شخصیتت را...
پس این جا خالی خواهد ماند درست تا لحظه ای که بتوانم برای توصیف یک موجود پیچیده به تعداد کافی کلمه پیدا کنم؛حتی اگر آن موجود پیچیده خودم باشم....

با احترام،مهدیه سادات حقی

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان
۱۴
اسفند
سلام..

وقت اندک است و صحبت بسیار...

راستش چند روز پیش مدرسه رو سپردن دست ما...و این «ما»یی که گفتم یعنی شورای دانش آموزی مدرسه...

و اینم از عکساش:

همه به جز من.......اینجانب در سِمت عکاس:))

و  من در حال آماده کردن مطالبم برای رادیو مدرسه...


+دمدمای عیده.دستگیری از مستمندان به رسم هر ساله  و به تأسی از خدای مهربونِ دستگیر؛ فراموشمون نشه یه وقت...
++فردا کنداکتور برنامه زندگیم شدیدا پره....به خصوص این چند آینده روز..
+++یا علی مدد ....
  • مهدیه سادات حقی
۲۴
بهمن

کلیپ مرگ برآمریکا با صدای گرم حامد زمانی(ساخت خودم!):

ازاین جا میتونین دانلودش کنین
اینم هستش(به مناسبت 22 بهمن)

اون مجری-گزارشگره خودمم.9 سالم بوده(!)




  • مهدیه سادات حقی
۲۴
بهمن

من رفتم

چون حرمت خون شهدا را می فهمم

چون باباهای بی نشان را می فهمم

چون معنی غیرت را می فهمم

من رفتم

چون دلم از سنگ نیست

چون کبک زیر برف نیستم

و چون هنوز درِ خانه دلم را به روی دشمنِ هزار رنگ،نگشوده ام

واگر به خیالتان اینها شعاری بیش نیست

پس با عرض پوزش

سخت در اشتباهید

اگر نرفتید و این انقلاب را به خیالتان به سخره گرفتید

سخت در اشتباهید

اگر به گمانتان این کارها و شعارها  بیهوده کاری است

سخت در اشتباهید

و اگر....

ما می آییم و وقتی هم که بیایم قطره قطره مان دریا خواهیم شد

سیل خواهیم شد و همه ی گزینه های روی میز را در خود غرق خواهیم کرد.

گزینه هایی که معلوم نیست واقعا روی میز هست یا نه؟!

واین است گزینه های روی میزمان....

+پانوشت:بعلهههههههههههههههههههههه..مخاطب خاص داشت!!!!!

  • مهدیه سادات حقی
۱۵
بهمن

نوشته ای برای بابای همیشه بهترین...!

  • مهدیه سادات حقی
۱۰
بهمن
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • مهدیه سادات حقی
۲۳
دی

تولدم مبارک

  • مهدیه سادات حقی
۰۵
دی

 بعضی وقت ها در زندگی نبودن و یا کم بودن خواهر و برادر ها خوب است.یعنی حسابی به نفع است.مثلا وقت عیدی دادن و یا وقت تقسیم کیک تولد و یا موقع انتخاب اتاق ها.و یا خیلی وقت های دیگر که حتما برای تان پیش آمده است پیش تر.

اما خیلی وقت های دیگر که تعدادشان خیلی بیش تر از موارد قبلی می باشد این کم بودنِ تعداد،اصلا به نفع نیست.دیدم که می گویم ها.

بارز ترین احساسِ تلخِ مربوط به این امر،همین چند شب پیش در من رخ داد.درست وقتی که شب یلدا بود و بازار دید و بازدید ها حسابی داغ،و ما(یعنی خانواده 4 نفره مان)مجبور بودیم یلدایمان را با تلویزیونمان جشن(!)بگیریم.یلدایی که کل فلسفه اش دور هم بودن و دور هم جمع شدن و با هم بودن است...!

اما اگر از کم و کیف  یلدایمان  بیش تر بخواهید بدانید باید عرض کنم که کاملا شخصی است ولی خب....نه آنقدر شخصی که نتوانم برایتان بنویسمش.

راستش داستان از آن جا شروع می شود که کلا سهم من از هرکدام از نسبتهای خاله و عمه و دایی و عمو هر کدام به اندازه ی یک عدد نا قابل می باشد که از این چهار عدد فامیل درجه 1 فقط و فقط خانواده ی عمه ی عزیز تر از جانم در شهرمان زندگی می کنند و الباقی یا در پایتخت به سر می برند و یا در  سرزمین های دوردست.

واین گونه می شود که کارمان به جای دید و بازدید حضوری می شود آنلاین و تلفنی و ... و یلدا حسابی بی معنی میشود...بی معنیِ بی معنی و حسابی خطر انقراض نسل را به خودمان نزدیک می بینم وآهی می کشم از بهر این سراشیبی سقوط رشد جمعیت....(یعنی عن قریب است که این نمودار رشد جمعیتمان با کله شیرجه برود آن پایین مایین ها ها حالا ببین کی دارم می گم!!!)

+++شما می دونین قانون جذب چیه؟

قانون جذب یعنی اون چیزایی که واسه من داره اتفاق می افته!!!بعلهههههه

+++++++++یه کلیپ آماده کردم به مناسبت اربعین آقامون امام حسین(ع).ایشالله که بپسندن.

اسپیکرا روشن.....لطفن...

از اینجا می تونین دانلودش کنین

+++کلا فکر کنم سیستم شتاب هم شتابِ عملکردش به موسسه زبان ما نرسه.شنبه فاینال دادیم آخر امتحان اومدن میگن:((دوشنبه اعلام نتایج،ثبت نام و شروع کلاس ها...!))

کلا یه همچین موسسه هایی داریم ما تو کشورمون...باشد که عبرت سایرین(به خصوص...)شود




  • مهدیه سادات حقی
۰۷
آذر

بعضی وقتا دنیا و کاراش اونطور که تو می خوای نیستن...یا حداقل اونطور که تو می خوای پیش نمی رن 

یه روزایی هست که همیشه از اومدنش می ترسی که نکنه ببینیشون ولی مثل همون کابوسای همیشگی که ناخواسته میان سراغت...میان سراغت...آروم و بی سروصدا ولی یهویی

میان و بد جوری حالتو می گیرن..حالی که خوبه،خوشه،داره حال می کنه واسه خودش تو این دنیای وا نفسا ..ولی یه دفعه یه دستی از غیب میاد و حالشو از این رو به اون رو می کنه...

راستی تا حالا با خودمون فکر کردیم که چند درصد از اون همه بلایی که بهشون می گیم آسمونی رو  خودمون رو زمین رقم می زنیم؟!

تا حالا فکر کردیم که نباید همه ی بد بختیا رو انداخت گردن اون بالایی و این قدر به زمین و زمون گیر نداد؟!!

خدایی فکر نکردیم ..اصلا ما خیلی وقتا فکر نکردیم که الآن روزگارمون شده این!

....

کوچیک تر که بودم وقتی حرف مرگ و مردن می شد؛ وقتی با خودم فکر می کرم که اگه همین الآن قرار باشه بشم یکی از مسافرای قطار آخرت و مهمون جناب عزرائیل چه حسی بهم دست می ده...خوب که فکرشو می کردم می دیدم همچین بدم نیستا یه خورده نزدیک تر شم به خود خدا..سیم رابطمو وصلش کنم به اون دِیتا بِیسِش و بشم از اون بنده با حالا که خدا هی پُزَمو به فرشته هاش بده و بگه ببینین این همونه که گفتین می ره فساد می کنه رو زمین..می ره زمینو به خون آلوده می کنه..ولی این همون خلیفه ی خلف صدق منه..همونی که حالا از همه به من نزدیک تره همونی که من واسه آفرینشش یه باریکلای حسابی گفتم به خودم..همونی که ابلیسِ ابلیسو واسه سجده نکردنِ بهش از در درگاهم روندم.

آره ماها هممون همونیم ...همون که می تونه بزرگ و بزرگوار باشه مثل خدای خوبش یا همونی که می تونه بشه مرید همون ابلیسی که از سر کبر و غرور به ما سجده نکرد؛به ماهایی که اشرف همه ی مخلوقاتیم..دردونه ی خدا....یکی یه دونه های عالم .

آهای اشزف مخلوقاتو دردونه و یکی یه دونه ی خدا...تا حالا حساب کردی با خودت چند چندی و الآن چه قدر با اون بالایی فاصله داری؟


پی نوشت 1:امروز دومین جلسه از کلاس نویسندگی برگذار می شه.منم سه تا از متنامو برای نقد دارم می برم به نظرتون کدوما رو ببرم بهتره.(از متنای همین وبم انتخاب کنین)

پی نوشت 2:یه دونه کلیپ می ذارم براتون راجع بهش نظرتون بگین لطفا....

پی نوشته 3:کلا اومده بودم در مورد یه موضوع دیگه مطلب بنویسم کاملا عوض شد موضوع...خلاصه ببخشید دیگه.

ز این جا می تونین دانلودش کنین
توضیح مهم: روشن کنین اسپیکرارو آخه زیر صدا هم داره

  • مهدیه سادات حقی
۲۲
آبان
امشب آسمان هم تاب نیاورد.
.
.
.
.
.
.
گریست....بارید...تا بی صدا فریاد کند غمی را که خود،حدود چهارده قرن پیش به چشم دیده بود.
خورشید های بر نیزه...
ضجه های سوزناک...
اسیران خاکی...
موهای پریشان...
نگاه های مضطرب...
....
و در مقابل؛
هلهله و کف و دف و شادی....
آذین دروازه ساعات و ....
 بزم شراب و ....
قرآن ناطق بر نیزه و ...
دردانه امیرالمونین و ...
و آن سینی کزایی..
اشک ها و ناله های تک ستاره ی سه ساله کرب و بلا....
و فاجعه ای که هر سال اسلام را طراوتی دوباره می بخشد و من..
و من امسال دلم نازک تر از همیشه است..
شاید به قد بلوری شکننده...
و شاید هم دل زنگار گرفته ام تاب مقاومت در برابر این همه مصیبت را ندارد!
نمی دانم هر چه هست این شیشه ی گلی ، گرفته  ، آن هم بد جوری؛
+التماس دعا در این شب های به قول یه رفیقی بزرگ...

  • مهدیه سادات حقی
۱۳
آبان

دلم نیومد  بعد یه مدتی اومدن و سرزدن به اینجا چیزی ننویسم.

چیزی نگم و  آسه بیام و برم.

اصولا اهل چراغ خاموشی و ساکت بودن و این حرفا نیستم.

دلم نیومد نگم تسلیتی رو که تو گلوم گیر کرده.

بغضی رو که شاید خیلی نشه از پشت کلمه ها لمسش کرد..

خب وقتی درسای....مدرسه،نذارن بری جایی که دلت می خواد.

نذارن کاری رو بکنی که دلت می خواد.

نذارن چیزی رو ببینی که دلت می خواد.

می شه این؛

می شه این جوریا که وقتی دلت تنگِ محرم امام حسینت بود بشینی وَرِدلِ کتابات،شیمی و فیزیک و هندسه بخونی.

که شب اول محرمی خونه نشین باشی.

به جای صدای نوحه تو خونت سکوت باشه و سکوت.

خداییش با این همه بی معرفتی ، نگفتن تسلیت دیگه غیر قابل تحمله واقعا...!

خب دله دیگه دست خودمم نیس که...

++امیدوارم شبای دیگه آقا منو تو مراسمش راه بده بلکه این دل بی قرار یه کمی آروم بگیره.

اولین روز از روز های یاد آور حماسه بی بدیل حسینی تسلیت باد...

  • مهدیه سادات حقی