چشم به راه...

کوتاه ترین دعا برای بهترین آرزو...اللهم عجل لولیک الفرج

چشم به راه...

کوتاه ترین دعا برای بهترین آرزو...اللهم عجل لولیک الفرج

برای توصیف آدم ها باید کلمه بلد بود ...باید خیلی کلمه بلد بود..آن هم خیلی خیلی.
به نظرم آدم ها اصولا موجودات پیچیده ای هستند و تو موظفی برای توصیف این موجود پیچیده،پیچیده بنویسی...
حتی اگر آن موجود پیچیده خودت باشی!!
17 سال هم که با خودت زندگی کرده باشی انتظار زیادی است که بخواهی در یک پاراگراف توصیف کنی شخصیتت را...
پس این جا خالی خواهد ماند درست تا لحظه ای که بتوانم برای توصیف یک موجود پیچیده به تعداد کافی کلمه پیدا کنم؛حتی اگر آن موجود پیچیده خودم باشم....

با احترام،مهدیه سادات حقی

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مجری» ثبت شده است

۲۰
فروردين

گاهی وقت ها می شود که در توصیف خیلی چیز ها حرف کم می آوری
حتی اگر مجری باشی حتی اگر گردی دایره لغاتت از زمین هم گردتر باشد
چون اصولا بعضی چیز ها اصلا تعریف ناشدنی هستندمثل واژه هایی هم چون حیا عفت شرم و...
این موضوع برای عکسش هم صدق می کند..
مثلا بی حیایی بعضی هارا نمی توان توصیف کرد
البته لازم به ذکر است که بی حیایی صفت جالبی است
چون اساسا چیزها هم می توانند  بی حیا باشند
چیز هایی مثل فیلم..

اسم این چند خط را اگر بگذاریم مقدمه می شود مقدمه رخ دیوانه
اما اگر نقطه پایان بگذاریم برایش می شود توصیف رخ دیوانه
اما تند مزه بودن این نقد شاید از اوایل دیدن فیلم شروع شد
جایی که می شد شدت بی حیایی فیلم را تا حدود زیادی از همان ابتدای فیلم حس کرد
خوب البته همه ی بی حیایی ها را هم که نباید گردن فیلم انداخت
باید منصف بود
خوب گناه فیلم بنده خدا چیست وقتی از اساس فیلم نامه بی حیا بوده؟!
حالا این که دوربین بی حیا و بازی های بی حیا تر هم کمکش کرده اند بماند

بازی های تکرای و نه چندان دلچسبی که اصلا چنگی به دل نمی زد 

اما از ما که خودمان را منتقد منصف می دانیم نه بالفطره بعید است که این چنین پایمان را برگاز بفشاریم و تندروی کنیم
از حق که نگذریم
رخ دیوانه را جور دیگری هم می توان دید
می شود گفت که همان فیلم نامه ی بی حیا شور جالبی در سالن سینما ایجاد کرده بود که خوب انصافا ربطی به بی حیایی اش نداشت
و از ریتم تند و معقول داستان نشأت می گرفت
تا از این زاویه به رخ دیوانه می نگریم هم بگویم روایت هشت اپیزودی از یک داستان سرکاری خودش مقوله ی پیچیده ایست
اینکه تو خودت را شرلوک هلمز فرض میکنی و آخرسر  ببینی که قد مبصر کلاس تان هم نتوانسته بودی مهره اصلی را پیدا کنی حس جالبی است که تازه از روشن شدن چراغ های سالن سینما به سراغت می آید

از همه ی اینها که بگذریم می رسیم به اصل مطلب
جایی که می شود این بی حیایی هارا توش پیدا کرد
اصلا پیدا کردن فعل خوبی نیست
چون اصولا برای پیدا کردن باید گشت
باید زحمت کشید
اما این روزها این صفت نچسب را می توانی بایک نیم نگاه پیدا کنی
گفتم نچسب چون بی حیایی اصلا به ما به دینمان و به آیین و رسوماتمان نمی چسبد
حالا این روز ها چه بر سرمان آمده خدا می داند
یادمان باشد
باید سر و سامان نشان بدهیم از خودمان که برسیم به روزگار سر و سامان یافته
که بیاید آنکه قرار بود منتظرش باشیم
اینها را گفتم تا یادمان بیاید شاید چیز هایی را فراموش کرده ایم...

 

  • مهدیه سادات حقی